دوقلوهای مامان فرشته های اسمونی مادر
*وقتی خدا بهت میگه"باشه"چیزی که میخوای بهت میده*
*وقتی میگه"صبرکن"چیز بهتری بهت میده*
*وقتی میگه"نه"داره بهترین رو برات آماده میکنه*
من ٢٨ تیر با بی بی چک فهمیدم باردارم و خیلی ذوق کردم ودو روز
بعد رفتم آزمایش بتا خونم ١٠٠٠بود خوشحال بودم اول مرداد رفتم
دکتر و دکتر هم خوشحال شد منتها بهم استراحت داد و من نفهمیدم
که چرا بهم استراحت داد من که مشکلی نداشتم وروز بهد رفتم سونو
وفهمیدم که دوقلو باردارم و خدا دو تا ساک بارداری تو دلم قرار داده
وحالا دوستان عزیزم من بعد از ٥ ماه که نتونستم بیام تو وبلاگ آمدم
تا برای شما ونی نی های گلم بنویسم که من خدا هر چه التماسش
میکردم و خدا میگفت نه داشت بهترین رو برام آماده میکرد داشت یه
دوقلو سفارشی برام آماده میکرد الآن دوقلوهای مامان تو دلم هستن
٥ ماه و یک هفته هستن درست ٢٣ هفته از عمرشون تو دلم میگذره
با من نفس میکشن و با من غذا میخورن وبا من قلبشون میزنه مثل
ساعت خیلی خوشحالم و روزشماری میکنم تا بغلشون کنم و ببوسم
دوقلوهای نازم رو یک دختر دارم و یک پسر پسرم خیلی شیطونه
ولی بازم خداروشکر مامانی خیلی دوسش داره دخترمظلومم هم
دوسش دارم خیلی انشاءالله که این روزها برای همه منتظران باشه
دعا کنید این ٤ ماه باقی مانده هم به سلامتی بگذره و نی نی های
گلم به سر موعد به دنیا بیان و بزرگ بشن........اینم بگم این دو تا خیلی
شیطونن همه کارهاشون با من شروع میشه ولی خوابشون نه وقتی
من میخوام بخوابم این دو تا وروجک بیدارن و بازی میکنن تو دلم.